English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (574 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clunk U این صدا را ایجاد کردن
clunks U این صدا را ایجاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
construct U ایجاد کردن ساخت
constructed U ایجاد کردن ساخت
constructing U ایجاد کردن ساخت
constructs U ایجاد کردن ساخت
document U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting U ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
blow U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
piracy U کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
tide U جزرومد ایجاد کردن
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
develop U ایجاد کردن
develops U ایجاد کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
delay U خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying U خیری ایجاد کردن در چیزی
delays U خیری ایجاد کردن در چیزی
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
create U ایجاد کردن
creates U ایجاد کردن
creating U ایجاد کردن
nettle U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
screech U ایجاد کردن
screeched U ایجاد کردن
screeches U ایجاد کردن
screeching U ایجاد کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
deluge U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
wham U باتصادم ایجاد صدا کردن
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
obstruct U ایجاد مانع کردن
obstructed U ایجاد مانع کردن
obstructing U ایجاد مانع کردن
obstructs U ایجاد مانع کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
engender U ایجاد کردن
engendered U ایجاد کردن
engendering U ایجاد کردن
engenders U ایجاد کردن
jingle U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling U جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
discomfit U ایجاد اشکال کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
discomfits U ایجاد اشکال کردن
breach U ایجاد شکاف کردن
breached U ایجاد شکاف کردن
breaches U ایجاد شکاف کردن
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
Other Matches
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
yowling U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
reflecterize U ایجاد انعکاس کردن
inbreed U از یک نژاد ایجاد کردن
canalize U ایجاد ابراه کردن
tempest U توفان ایجاد کردن
tempests U توفان ایجاد کردن
put out U منتشرساختن ایجاد کردن
reflectorize U ایجاد انعکاس کردن
To set(create,establish)a precedent. U ایجاد سابقه کردن
reflates U تورم ایجاد کردن
reflated U تورم ایجاد کردن
reflate U تورم ایجاد کردن
reflating U تورم ایجاد کردن
set off <idiom> U بالانس ایجاد کردن
procreant U وابسته به ایجاد کردن یا زادن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> U حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
screeck U صدای گوشخراش ایجاد کردن
knock about U سرو صدا ایجاد کردن
work out U در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
screak U صدای گوشخراش ایجاد کردن
twitters U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish U : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plash U صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
twittered U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitter U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
vesiculate U حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twittering U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
strangulate U خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
calenture U تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed U پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
origination U ایجاد
constructions U ایجاد
productions U ایجاد
creating U ایجاد
development U ایجاد
construction U ایجاد
production U ایجاد
authorship U ایجاد
creation U ایجاد
bridging U ایجاد پل
create U ایجاد
generation U ایجاد
creates U ایجاد
generations U ایجاد
developments U ایجاد
creations U ایجاد
amounted U ایجاد مجموعی از...
lactation U ایجاد شیر
mythopoeia U ایجاد افسانه
looping U ایجاد حلقه
resonances U ایجاد طنین
creation date U تاریخ ایجاد
amounts U ایجاد مجموعی از...
money creation U ایجاد پول
amount U ایجاد مجموعی از...
hypnogenesis U ایجاد خواب
amounting U ایجاد مجموعی از...
system generation U ایجاد سیستم
isochronism U ایجاد همزمانی
salivation U ایجاد بزاق
lacrimation U ایجاد اشک
scandalization U ایجاد افتضاح
preclusion U ایجاد مانع
causer U ایجاد کننده
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
stimulation U ایجاد محرک
resonance U ایجاد طنین
creation of money U ایجاد پول
vacuolation U ایجاد حفره
lenticulation U ایجاد عدسی
rainmaking U ایجاد باران
structuralization U ایجاد ساختمان
stylization U ایجاد سبک
worker U ایجاد کننده
grounding U ایجاد زمین
contouring U ایجاد طرح
wealth creation U ایجاد ثروت
averaging U ایجاد میانگین
averages U ایجاد میانگین
windowing U ایجاد پنجره
polarization U ایجاد دو قطب
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
configure U ایجاد پیکربندی
pustulation U ایجاد جوش
pupation U ایجاد شفیره
stockade U ایجاد مانع
obstruction U ایجاد مانع
stockades U ایجاد مانع
surging U ایجاد موج
obstructions U ایجاد مانع
spermatogenesis U ایجاد نطفه
spiculation U ایجاد خار
pitting U ایجاد حفره
average U ایجاد میانگین
forms U ایجاد یک شکل
housing U ایجاد مسکن
construct U ساختن یا ایجاد
territorialization U ایجاد ناحیه
capital creation U ایجاد سرمایه
constructed U ساختن یا ایجاد
irruption U ایجاد ناگهانی
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
averaged U ایجاد میانگین
originationu U ایجاد ابداع
formed U ایجاد یک شکل
furunculosis U ایجاد کورک
constructs U ساختن یا ایجاد
originative U ایجاد کننده
constructing U ساختن یا ایجاد
orogenesis U ایجاد کوه
form U ایجاد یک شکل
hypnogenesis U ایجاد خواب هیپنوتیزم
bleeps U ایجاد صدای اخطار
isochronism U ایجاد تقارن همزمانی
creative prescription U مرور زمان ایجاد حق
buzzing U ایجاد صدای بلند
hydrotaxis U ایجاد واکنش در برابر اب
rapprochement U ایجاد روابط حسنه
irrupt U ناگهان ایجاد شدن
bleeping U ایجاد صدای اخطار
thallogenous U ایجاد کننده تالیوم
bleeped U ایجاد صدای اخطار
buzzes U ایجاد صدای بلند
bleep U ایجاد صدای اخطار
buzz U ایجاد صدای بلند
buzzed U ایجاد صدای بلند
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
steam heating U ایجاد حرارت با بخار
arson U ایجاد حریق عمدی
recreative U دوباره ایجاد کننده
goitrogenic U ایجاد کننده گواتر
radiogenic U ایجاد شده در اثرتشعشع
pyromania U جنون ایجاد حریق
mirrors U ایجاد کپی دقیق
mirrored U ایجاد کپی دقیق
ulceration U ایجاد زخم یا قرحه
mirror U ایجاد کپی دقیق
positive prescription U مرور زمان ایجاد حق
synchronism U ایجاد همزمانی انطباق
goiterogenic U ایجاد کننده گواتر
obstruction method U روش ایجاد مانع
urtication U ایجاد خارش وسوزش
program development cycle U چرخه ایجاد برنامه
siliciferous U ایجاد کننده سیلیکون
obstruction box U جعبه ایجاد مانع
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
holography U ایجاد تصویر لیزری
modelling U ایجاد مدلهای کامپیوتری
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
allowance method U روش ایجاد ذخیره
trephine U ایجاد سوراخ بامته
agitation of water surface U ایجاد تلاطم در سطح اب
pro-active U گرایش به ایجاد وقایع
shock point U نقطه ایجاد زلزله
schismatism U ایجاد جدایی تفرقه
hi fi U وسایل ایجاد صدا
strike off U بی زحمت ایجاد شدن
swisher U ایجاد کننده صدای فش فش
rowdyism U ایجاد سر وصدا و اشوب
genesis U پسوند بمعنی ایجاد کننده
activation U کنش ور سازی ایجاد فعالیت
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
cavitation U ایجاد حبابهای داخل یک مایع
sealing basin U حوضچه ایجاد هوابند ابی
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
balancing act [between something] U ایجاد تعادل [بین دو وضعیت]
quietest U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quiet U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
seminiferous U ایجاد کننده بذر یا نطفه
robotization U ایجاد وسایل خود کار
antibiotics U مانع ایجاد لطمه بزندگی
antibiotic U مانع ایجاد لطمه بزندگی
X/OPEN U ول ایجاد سیستمهای باز هستند
terrorism U ایجاد ترس ووحشت در مردم
instances U شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
instance U شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
integrator U ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
territoriality U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
berkeley unix U برکلی ایجاد شده است
magneto U دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
count U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
veins U ترک ایجاد شده در سنگها
vein U ترک ایجاد شده در سنگها
counted U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com